پر از حرف ِ ناگفته ام
که به آمدنت نیز ...
مرا
نه طاقت سکوت
نه تاب ِ پریشانی
خاکسترم کن به نگاهی
که به آمدنت نیز ...
مرا
نه طاقت سکوت
نه تاب ِ پریشانی
خاکسترم کن به نگاهی
می دونی ! خیلی وقتا هست که دیگه از نوشتن هم کاری برنمیاد اون وقته که باید از رویاها و قصه ها بیای بیرون ، بشینی درست رو به روم ...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر