جمعه، تیر ۱۶

باز هم می نویسم

باشد نخوان 
آنقدر از دلتنگی می نویسم و می نویسم 
تا دلت برای واژه های فرسایش یافته بسوزد 
برای دوستت دارم های خاک گرفته
برای من که نه 
دقیقه های بی قرار بی تو 
دست نوشته های بی مخاطب 
واژه های مظلوم در انتظار آغوش 
آنقدر می نویسم و می نویسم 
تا تو که هیچ 
خدایت هم به تماشا بنشیند 
من که می روم 
اما ...

هنوز هم نمی خوانی مرا؟


آفرودیته

هیچ نظری موجود نیست:

تو خود درمانی ای درد

می دونی ! خیلی وقتا هست که دیگه از نوشتن هم کاری برنمیاد  اون وقته که باید از رویاها و قصه ها بیای بیرون ،  بشینی درست رو به روم  ...