چهارشنبه، مهر ۱۹

آنا آخماتوا

من از لبخند زدن دست کشیدم 
باد ِ یخبندان لب ها را سرد می کند
یک امید کمتر شد
یک ترانه بیشتر خواهد شد
و این ترانه را به ناچار
به خنده و توهین می سپارم 
برای اینکه سکوت ِ جان ِعاشق
تحمل ناپذیر است


هیچ نظری موجود نیست:

تو خود درمانی ای درد

می دونی ! خیلی وقتا هست که دیگه از نوشتن هم کاری برنمیاد  اون وقته که باید از رویاها و قصه ها بیای بیرون ،  بشینی درست رو به روم  ...