می خواهم آنقدر این گوشه کز کنم و مچاله شوم که دیده نشوم
بگذار فکر کنند هنوز هم همانقدر صبور و آرامم
بگذار فکر کنم
باید لبخندت را به یاد بیاورم
می دونی ! خیلی وقتا هست که دیگه از نوشتن هم کاری برنمیاد اون وقته که باید از رویاها و قصه ها بیای بیرون ، بشینی درست رو به روم ...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر