مثلن نگاه کن تو که این قدر هنرمند و نقاشی خودت بلدی غم بکشی؟
نمی توانی دیگر! اصلا غم که کشیدنی نیست و از تو بعید است که ندانی
انسان های غار نشین اما می دانستند که غم کشیدنی نیست ، در نقاشی های غارها نقاشی غم می بینی؟
نمی توانی دیگر! اصلا غم که کشیدنی نیست و از تو بعید است که ندانی
انسان های غار نشین اما می دانستند که غم کشیدنی نیست ، در نقاشی های غارها نقاشی غم می بینی؟
اصلا نه اینکه غم نداشته باشند که مگر می شود انسان بدون غم باشد؟ نه ! اما می دانستند که غم کشیدنی نیست ، خوردنی است و می نشستند دور هم و یک دور غم می خوردند لابد
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر