چهارشنبه، دی ۲۰

موجود سبزی که منم

 روبرویم نشست و یک نگاه به لباسهایم کرد و بی مقدمه گفت می دانستید سبز رنگ شماست؟ گفتم سبز؟ گفت بله همین سبز ، اکثر آدمها یا آبی هستند یا قرمز و یا بنفش و سفید اما شما سبزید و سبزها خیلی کم اند، خاص اند ، گفتم بله کم بودن را که قبول دارم فکر کنم آخرین سبز ِ نسل ِ خودمان باشم، چون دایناسورها خیلی وقت است که منقرض شده اند ... خندید و وقت رفتن باز هم می گفت سبز ، رنگ ِ شماست ! و از آنجا که خودم بی خود و بی جهت به همه رنگ می دهم و بی جان ها را جاندار می کنم نپرسیدم  چرا و برچه اساس ؟و اصلا سبز بودن مگر چطور است؟ و زیر لب گفتم خیلی هم خوب 

هیچ نظری موجود نیست:

تو خود درمانی ای درد

می دونی ! خیلی وقتا هست که دیگه از نوشتن هم کاری برنمیاد  اون وقته که باید از رویاها و قصه ها بیای بیرون ،  بشینی درست رو به روم  ...