سه‌شنبه، مرداد ۲۴

ندوني از خودت كجا فرار كني ...

زن،
خسته بود ...
به اندازه ي
سكوت ِ رنج ِ تمام ِ زنان ِ اعصار 
به اندازه ي 
خودش ... 
زن، 
تنها بود 
به اندازه ي 
تمام حرف هاي نگفته 
به اندازه 
حرف هايش ... 

هیچ نظری موجود نیست:

تو خود درمانی ای درد

می دونی ! خیلی وقتا هست که دیگه از نوشتن هم کاری برنمیاد  اون وقته که باید از رویاها و قصه ها بیای بیرون ،  بشینی درست رو به روم  ...