پنجشنبه، آبان ۴

این مخلوقات ساده ی بامزه ؟!

می گم دندونم درد می کنه ، مثل اسب آبی ریسه میره : تو که دندون نداری ، بقیه هم پشت سرش هی حرفای بی مزه می زنن و می خندن از خندشون خندم می گیره که انگار همه جای دنیا مردها فقط اینطوری بلدن شوخی کنن و سن و از دست دادن زیبایی یه خانم رو دست مایه طنزاشون و دلبری تو جمع کنن ولی برای من که امسال خودم کیک خریدم و سرکار آوردم و همشون رو به چای و کیک دعوت کردم و سنم رو قبل از پرسیدن اعلام کردم، پیر شدن بی معنیه ، ولی این که جای خالی دندونم درد می کنه رو که نمی تونم توضیح بدم برای همین من هم می خندم و می گم تازه می خوام دندون طلا بزارم جاش :) بعد می گم البته حیف که اون عقباس و معلوم نمیشه اونام بلندتر می خندن  و چیزای بی مزه ی دیگه می گن و روز کاری بی نمکانه ما ادامه پیدا می کنه . 

هیچ نظری موجود نیست:

تو خود درمانی ای درد

می دونی ! خیلی وقتا هست که دیگه از نوشتن هم کاری برنمیاد  اون وقته که باید از رویاها و قصه ها بیای بیرون ،  بشینی درست رو به روم  ...