پنجشنبه، فروردین ۱۰

چشم ِ من اشک است شهریارم

یادت هست 

انگشت کوچکمان را به رسم ِ آشتی در هم قفل می کردیم و می خواندیم .....


با هم به کشتی هم نرفتیم مهم نیست 


بیا آشتی کنیم 

هیچ نظری موجود نیست:

تو خود درمانی ای درد

می دونی ! خیلی وقتا هست که دیگه از نوشتن هم کاری برنمیاد  اون وقته که باید از رویاها و قصه ها بیای بیرون ،  بشینی درست رو به روم  ...