شنبه، تیر ۱۰

چه مشکل ببرم جان

یادت هست 
همان کلاه عشقی که میگفتی به سرت رفته 
دیگر هیچ چیز سرت نمی شد
سردت نمی شد 
کلاه عشقت را بالاتر بگذار آقا 
بانویت 
هر شب 
با قرص می خوابد 
با کیسه ای پراز دارو 
دست پر به خانه باز می گردد

شکایتی نیست 
عشق را رج می زند هر روز ...

تو خوش باش 


آفرودیته

۱ نظر:

ناشناس گفت...

اندکی صبر







د

تو خود درمانی ای درد

می دونی ! خیلی وقتا هست که دیگه از نوشتن هم کاری برنمیاد  اون وقته که باید از رویاها و قصه ها بیای بیرون ،  بشینی درست رو به روم  ...