یادت هست
همان کلاه عشقی که میگفتی به سرت رفته
دیگر هیچ چیز سرت نمی شد
سردت نمی شد
کلاه عشقت را بالاتر بگذار آقا
بانویت
هر شب
با قرص می خوابد
با کیسه ای پراز دارو
دست پر به خانه باز می گردد
شکایتی نیست
عشق را رج می زند هر روز ...
تو خوش باش
آفرودیته
همان کلاه عشقی که میگفتی به سرت رفته
دیگر هیچ چیز سرت نمی شد
سردت نمی شد
کلاه عشقت را بالاتر بگذار آقا
بانویت
هر شب
با قرص می خوابد
با کیسه ای پراز دارو
دست پر به خانه باز می گردد
شکایتی نیست
عشق را رج می زند هر روز ...
تو خوش باش
آفرودیته
۱ نظر:
اندکی صبر
د
ارسال یک نظر