در من زنی است سنتی که با خیال ِ گل گاو زبان ؛ قهوه می نوشد ...
گرم ترین روز تابستانشب های سردی داشتدریغا تنهایی تاریکیامان م بُرد
ارسال یک نظر
می دونی ! خیلی وقتا هست که دیگه از نوشتن هم کاری برنمیاد اون وقته که باید از رویاها و قصه ها بیای بیرون ، بشینی درست رو به روم ...
۱ نظر:
گرم ترین روز تابستان
شب های سردی داشت
دریغا
تنهایی
تاریکی
امان م بُرد
ارسال یک نظر