از پیامبری که منم
معجزه ای
جز لبخند
به گاه حضور ِ خیالت
برنمی آید ...
معجزه ای
جز لبخند
به گاه حضور ِ خیالت
برنمی آید ...
می دونی ! خیلی وقتا هست که دیگه از نوشتن هم کاری برنمیاد اون وقته که باید از رویاها و قصه ها بیای بیرون ، بشینی درست رو به روم ...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر