سه‌شنبه، خرداد ۳۰

گفتی و رفتم

گفتی 
سرسری ات گرفتم 
هنوز بر این باوری 
که حیات 
در دستان زنی است 
که از گل 
پرنده می سازد 
نه گلی ماند 
نه پرنده ای 
آن زن 
تنها خیال می بافد 

هیچ نظری موجود نیست:

تو خود درمانی ای درد

می دونی ! خیلی وقتا هست که دیگه از نوشتن هم کاری برنمیاد  اون وقته که باید از رویاها و قصه ها بیای بیرون ،  بشینی درست رو به روم  ...