جمعه، تیر ۳۰

خون رنگین

هوووم چه باران خوبی ... چتر لازم نبود 
- دستت را بالا بگیر 
همه چیز مرتبه  
- هه
حالا چرا قهری؟
- من خون تو رو دیدم 
ومپایر که نیستی ... پس مشکلی نیست 
- درد داشت؟
نه ... میای بدویم؟
-  نه .... حوصله ندارم 
می دونی چیه؟ صبح که می اومدم ماشین یه گنجشک رو له کرده بود ... خونش رو دیدم اما ...
-  ......
آره این گریه داره 

هیچ نظری موجود نیست:

تو خود درمانی ای درد

می دونی ! خیلی وقتا هست که دیگه از نوشتن هم کاری برنمیاد  اون وقته که باید از رویاها و قصه ها بیای بیرون ،  بشینی درست رو به روم  ...