پنجشنبه، تیر ۲۹

خیلی خیلی معمولی

می دونی قضیه اینه که من آدم معمولی هستم 
آدم معمولی یعنی هیچ وقت به هیچ چیزی بیش از اندازه توجه نکرده مثلن هیچ کس نمی دونه اون چه غذایی دوست داره یا چه کاری رو همیشه انجام می ده یا به چه رنگی علاقمنده آدم معمولی همه چیز رو در کنار هم داشته و خودش هم نمی دونه بین قرمه سبزی و فسنجون کدوم رو بیشتر دوست داره یا حتی هیچ چیز هم نیست که ازش متتنفر باشه و به شکل ساده تر هیچ نشونه ای دیگران رو یاد آدم معمولی ها نمی اندازه ... حتی نمی دونن چی خوشحالش می کنه .. آدم معمولی هیچ وقت سورپرایز نمیشه ... آدم معمولی هیچ وقت زیادی شاد یا زیادی غمگین نیست که معلوم بشه اون یه کم غیر معمولیه ... آدم معمولی همیشه معمولیه و هیچ شاخصی نیست که اونو از زندگی جدا کنه ... آدم معمولی بیشتر از هر چیز و هر کسی خودش رو سانسور کرده و وقتی با خودش خلوت می کنه حس می کنه  کفه های ترازو رو بالا و پایین می بره و هرچی وزنه جا به جا می کنه هیچ طرفی بالاتر نمی ره ... تو این روزها آدم معمولی بودن خیلی خاصه و شاید هم غم انگیز ... تو این هم البته مطمئن نیستم ...

هیچ نظری موجود نیست:

تو خود درمانی ای درد

می دونی ! خیلی وقتا هست که دیگه از نوشتن هم کاری برنمیاد  اون وقته که باید از رویاها و قصه ها بیای بیرون ،  بشینی درست رو به روم  ...