دستش تیر می کشید
با تمام ِ مهارت
خنده خوب روی لبش نمی نشست
خیلی حرف بود
خیلی درد بود
.
..
مهم نیست
او هنوز هم خوب است
با تمام ِ مهارت
خنده خوب روی لبش نمی نشست
خیلی حرف بود
خیلی درد بود
.
..
مهم نیست
او هنوز هم خوب است
می دونی ! خیلی وقتا هست که دیگه از نوشتن هم کاری برنمیاد اون وقته که باید از رویاها و قصه ها بیای بیرون ، بشینی درست رو به روم ...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر