به شکوه آرزو کردم
دیگران ببایند
که خیالت
از سر برهد
آمدند
.
رفتنی شدند
به اعتراف زبان گشودم
که تنها
ماندنی
خیال توست
آفرودیته
دیگران ببایند
که خیالت
از سر برهد
آمدند
.
رفتنی شدند
به اعتراف زبان گشودم
که تنها
ماندنی
خیال توست
آفرودیته
می دونی ! خیلی وقتا هست که دیگه از نوشتن هم کاری برنمیاد اون وقته که باید از رویاها و قصه ها بیای بیرون ، بشینی درست رو به روم ...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر