می گفت خواب دیدم کنار هم راه می رفتیم و از تنت سرما متصاعد می شد
تاویلش را نخواست ... تعبیر شد
آفرودیته
تاویلش را نخواست ... تعبیر شد
آفرودیته
می دونی ! خیلی وقتا هست که دیگه از نوشتن هم کاری برنمیاد اون وقته که باید از رویاها و قصه ها بیای بیرون ، بشینی درست رو به روم ...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر