پنجشنبه، مرداد ۱۲

اگر می دانستم که همه چیز بیهوده نیست

می توانم منتظرت بمانم 
برای مدت زمانی  طولانی طولانی و قطعی قطعی 
می توانم شبها نخوابم 
یک سال و دو سال و تمام زندگی ، شاید!

بگذار برگ های تقویم 
چون برگهای درختان باغ پرواز کنند
خوب می شد اگر می دانستم که همه چیز بیهوده نیست 
که در حقیقت این برای تو لازم است 

من می توانم به دنبال تو بیایم 
در بیشه ها و جنگل های انبوه
در شن ها و ماسه ها که تقریبا صعب العبورند
در کوه ها در هر راهی
جایی که حتی شیطان هم تا به حال نبوده است

از همه جا خواهم گذشت و هیچ کس را مقصر نمی دانم 
همه نگرانی ها را رفع می کنم 
خوب می شد اگر می دانستم که همه چیز بیهوده نیست 
که بعدا به من در راه خیانت نخواهی کرد 

من می توانم بخاطر تو 
تمام چیزهایی را که دارم و خواهم داشت را بدهم 
من می توانم بخاطر تو
 تلخی بدترین سرنوشتهای جهان را بپذیرم

از خوشبختی خود خواهم دانست که 
تمام جهان را هر ساعت به تو هدیه کنم 
خوب می شد اگر می دانستم که همه چیز بیهوده نیست 
که عشق من نسبت به تو بیهوده نیست!


ادوارد اسدوف

هیچ نظری موجود نیست:

تو خود درمانی ای درد

می دونی ! خیلی وقتا هست که دیگه از نوشتن هم کاری برنمیاد  اون وقته که باید از رویاها و قصه ها بیای بیرون ،  بشینی درست رو به روم  ...