کافه
پاییز و روزهای شیدایی
رفتن ِ تو
من
غربت و لحظه های تنهایی
پاییز و روزهای شیدایی
رفتن ِ تو
من
غربت و لحظه های تنهایی
می دونی ! خیلی وقتا هست که دیگه از نوشتن هم کاری برنمیاد اون وقته که باید از رویاها و قصه ها بیای بیرون ، بشینی درست رو به روم ...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر