پنجشنبه، مهر ۲۷

تولدها

هنگامه ی طوفان بود 
و باران عجیب می بارید 
گفتم شب خاصی نشد 
و صبح فردا 
لبخند زنان فکر دیروز را
به باد سپردم 
خبر رسید 
تو 
دیشب را 
خاص ترین شب زندگی کردی 
هنگامه ی طوفان بود 
و باد 
تن تو را 
عجیب تکان می داد ....




پ.ن : برای الکساندر که دیشب خودش را حلق آویز کرد 

۵ نظر:

رادیــکال گفت...

به به ببین کیو پیدا کردیم :)

F. گفت...

به به از ماست :)
فکر نمی کردیم اینجا اینقدر سرراست باشد
شما کجا اینجا کجا؟

رادیــکال گفت...

دنیای وبلاگ و لینک ها گاهی خوش یمن هستند :)

F. گفت...

بعله ... کاش ما هم وبلاگتون رو پیدا کنیم :)

F. گفت...

راست می گید برای من هم همینطور شد
ولی روم نشد به کسی بگم :))

تو خود درمانی ای درد

می دونی ! خیلی وقتا هست که دیگه از نوشتن هم کاری برنمیاد  اون وقته که باید از رویاها و قصه ها بیای بیرون ،  بشینی درست رو به روم  ...