هنگامه ی طوفان بود
و باران عجیب می بارید
گفتم شب خاصی نشد
و صبح فردا
لبخند زنان فکر دیروز را
به باد سپردم
خبر رسید
تو
دیشب را
و باران عجیب می بارید
گفتم شب خاصی نشد
و صبح فردا
لبخند زنان فکر دیروز را
به باد سپردم
خبر رسید
تو
دیشب را
خاص ترین شب زندگی کردی
هنگامه ی طوفان بود
و باد
تن تو را
عجیب تکان می داد ....
هنگامه ی طوفان بود
و باد
تن تو را
عجیب تکان می داد ....
پ.ن : برای الکساندر که دیشب خودش را حلق آویز کرد
۵ نظر:
به به ببین کیو پیدا کردیم :)
به به از ماست :)
فکر نمی کردیم اینجا اینقدر سرراست باشد
شما کجا اینجا کجا؟
دنیای وبلاگ و لینک ها گاهی خوش یمن هستند :)
بعله ... کاش ما هم وبلاگتون رو پیدا کنیم :)
راست می گید برای من هم همینطور شد
ولی روم نشد به کسی بگم :))
ارسال یک نظر