پنجشنبه، آبان ۱۸

سرگی یسنین

زندگی دروغی است با حسرتی دلفریب 
به همین دلیل چنین نیرومند است 
که با دست خشن خود
از روی قضا و قدر خطی را می نویسد
همیشه ، وقتی چشمانم را می بندم 
می گویم : تنها قلب است که مشوش است 
زندگی فریب است اما گاهی اوقات 
شادی ها را با دروغ زینت می دهد
خوب است که در کولاک شکوفه های اقاقیا 
اینگونه اندیشید 
که زندگی راهی است 
بگذار دوستان ساده دروغ بگویند
بگذار دوست های سطحی خیانت کنند 
بگذار با کلمات تملق آمیز خطابم کنند
بگذار تیزتر شود تیغ ِ زبان های شریر
من زنده خواهم بود و آماده برای همه چیز
و سنگدلانه به اینها خو خواهم کرد ...
این ارتفاعات دلم را می لرزانند، 
آتش ستاره را گرمایی نیست 
هر که را دوست می داشتم روگرداند
و هر کس که با او زندگی می کردم مرا فراموش کرد ...
اما با تمام اینها صمیمانه و مصرانه
با لبخند به شفق نگاه خواهم کرد 
روی زمین عزیز و دوست داشتنی ام ، از این جهان بخاطر همه چیز سپاسگزارم ...

هیچ نظری موجود نیست:

تو خود درمانی ای درد

می دونی ! خیلی وقتا هست که دیگه از نوشتن هم کاری برنمیاد  اون وقته که باید از رویاها و قصه ها بیای بیرون ،  بشینی درست رو به روم  ...