جمعه، مرداد ۶

این نیز بگذرد

 این کیه جای باب راس وایساده 
 خودشه دیگه 
برو بابا اون که این شکلی نبود، پس موهای فرفریش کو؟ ریشاش چی شد؟
همسایه ها شکایت کردن اونم اصلاح کرده
به همسایه ها چه؟
خب مهمه براشون هر روز صبح و شب که میان بیرون مجبورن ریخت این رو ببینن 
اون که زشت نبود خیلی هم بانمک بود 
دست بردار ...
خیلی جوون شده ولی نمی دونم چرا یه خورده ازش می ترسم ... غریبه شده 


به ما نزدیک می شه و من غریبگی می کنم و زودتر می رم ... چند دقیقه ای حرف می زنند و می پرسم چی شد؟
می گه : هیچی می گه 2 دلار می دی برای آخر هفته آب جو بخرم؟ گفتم آره 10 دلار بهت می دم ... اونم می گه نه 10دلار که زیاده ... همون کافیه ...
هیچی نمی گم
برمی گردم و نگاهش می کنم که چقدر خوشحاله و با لبخند داره شیشه ها رو از تو سطل آشغال بیرون میاره و جدا می کنه 

هیچ نظری موجود نیست:

تو خود درمانی ای درد

می دونی ! خیلی وقتا هست که دیگه از نوشتن هم کاری برنمیاد  اون وقته که باید از رویاها و قصه ها بیای بیرون ،  بشینی درست رو به روم  ...