زنی ایستاده در ایوان
اندوه و کیک خشکیده اش را
ریز می کند
شب است
اندوه ته نشین می شود ...
و کیک
برای کبوتران فردا می پاشد
اندوه و کیک خشکیده اش را
ریز می کند
شب است
اندوه ته نشین می شود ...
و کیک
برای کبوتران فردا می پاشد
نه
اشک بود
و
نه
کبوتر
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر