چهارشنبه، آبان ۲۴

نه اشک بود و نه کبوتر

زنی ایستاده در ایوان
اندوه و کیک خشکیده اش را 
ریز می کند 
شب است 
اندوه ته نشین می شود ...
و کیک 
برای کبوتران فردا می پاشد
نه
اشک بود 
و 
نه
کبوتر 

هیچ نظری موجود نیست:

تو خود درمانی ای درد

می دونی ! خیلی وقتا هست که دیگه از نوشتن هم کاری برنمیاد  اون وقته که باید از رویاها و قصه ها بیای بیرون ،  بشینی درست رو به روم  ...