نور هیچ اصراری برای تابیدن ندارد
پرده را کنار می زنم و بفرمایی
زیر چشمی از لابه لای ابرها
نرم نگاهم می کند و انگار پلک است که می زند
من هم مقابل ِاصرارم به تو
و نیامدن ات
پلک می زنم
و
لبخند
نرم است و کم رنگ
چون نورِ بی رمق پاییزی
و این نوشته ها
که هیچ اصراری برای شعر شدن ندارند ...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر